حتما نباید شب جمعه یا دوشنبه باشد که دلم برایت بتپد و بگیرد... هر ثانیه من به عشق ت دم و بازدم می کنم...و به یادت نفس می کشم...اصلا دلم می خواهد وقتی اسم ت می آید نفس هم نکشم...دلم می خواهد یک بار روضه خوان وقتی برایم مکشوف خواند همان دم جان بدهم و ... امان از دلِ تنگ که هر روز می خواهد برایت کنده شود و و ... امان از بغض های در گلو مانده ی گلویم ارباب... که هر شب از دوریت نفس م را می گیرد... حسین جان...آرزویم همین ست که فقط یک بار دیگر چشم م به قبه ت بیفتد و نفس های م تمام شود...و هی به خودم بپیچم... خوشا آن دمی که برای تو هزار بار جان داد و زنده شد...خوشا آن دمی که اشک ها خشک شوند و از غم ت,خوشا,دمی ...ادامه مطلب