باشد خدا...

متن مرتبط با «توت فرنگی با نمد» در سایت باشد خدا... نوشته شده است

باید می‌بود و نیست...

  • آره آقا... هی هر چه قدر به روز های ظهور نزدیک تر میشویم٫ فضا سمی تر میشود٫ نفس ها تنگ تر میشود٫ قلب ها زیق تر ... مثلا شب ها باید برود آدم راحت بخوابد...ولی اشک امانش نمی‌دهد... که باید آقای‌ش می‌بود و نیست... مثلا باید خوشی کند تفریح کند بگوید بخندد...ولی خنده هایش از گریه هایش تلخ تر است... که باید می‌بود و نیست... که باید می‌بود و نیست... که باید می‌بود و نیست..., ...ادامه مطلب

  • بانوی مهربانی

  • بانوی مهربان‌م یا فاطمة المعصومه... نمی‌دانم این چه سری است که بیشتر کارهای‌مهم من، بیشتر تصمیم های مهم من، بیشتر ... یک جوری رقم می‌خورد که با مناسباتی از ولادت یا شهادت وجود مبارکتان مصادف می‌شود و من تنها از خودتان کمک خواستن آرامم می‌کند، و با شما حرف زدن فقط دل‌م را آرام می‌کند... و چقدر عجیب  که شما انقدر  شبیه مادر سادات هستید... کمک‌م کنید بانوی مهربان‌م..., ...ادامه مطلب

  • +دوز بالا

  •  حال خوب کن های این طوری شکل مثلا... +تیک تاک زندگی +دین در جهان امروز +زن و چالش های جامعه, ...ادامه مطلب

  • عشقی که شما باشی

  • آخه آدم وقتی شمارو داره، وقتی به شما فکر می‌کنه، وقتی با یاد شما حالش خوب میشه... وقتی آدم عشق‌ش شما باشی میتونه حتی‌اگه روز عشق هم باشه به عشق دیگری فکر کنه؟... عشق من یا صاحب الزمان... بنفسی انت امنیة شائق يتمني من مومن و مونه ذكرا فحنا... تو زیباترین آرزوی منی..., ...ادامه مطلب

  • غبار دل

  • کاش می شد...کاش بلد بودم...کاش بلد بودیم...کنار خانه تکانی ها...دل تکانی می کردیم برای آمدنت...کاش غبار های نشسته بر روی دل را می‌زداییدیم...کاش گرد های غفلت که تو را از یاد برده پاک می‌کردیم...و تو را سر لوحه ی دل خود قرار می دادیم...مولا جان... این جمعه ی آخر سال ۹۶ هم بدون حضور شما پایان یافت...مثل باقی جمعه های سال...مثل باقی جمعه های سال پیش...مثل جمعه , ...ادامه مطلب

  • با تو بودن...

  • با مامان که رفته بودیم مسجد ولیعصرِ نزدیک خونه ی مائده سادات ،‌ خانم برگشت از مامان پرسید: گفت : ببخشین شما مادر شهید رسول خلیلی هستین؟... _شهید رسولِ خلیلی_ _خدایا ما را مدیون خون شهدا نکن..._ شده است مثلا از یک جایی به بعد همه چیز برایتان خسته کننده شده باشد؟... شده است مثلا دلتان پرواز بخواهد؟... مامان بهم می‌گن مریم سادات ادم تو محرم صفر که میشه عجیب به سرش هوای کربلا می‌زنه. وقتی محرم،‌صفر تموم میشه این هوایی شدن کم‌تر میشه... میگم: مامان جون، وقتی محرم صفر هست حداقل یک نقطه ی امیدی داری، هیئت ها همه قبة الحسین هستند... یک جایی هست که بتونی خودت را نگه داری و خودت را به باب الحسین وصل کنی...ولی وقتی محرم صفر تموم می‌شه...یک هویی ته دلت خالی می‌شه، اون موقع است که دلت می‌خواد زمین و زمان, ...ادامه مطلب

  • یک بار.

  • هر سال روز اربعین که می‌شود، ناحیه ی مقدسه می‌خوانم، یعنی دوازده ماه سال همین یک روز فقط می‌خوانم، یعنی بیشتر نمی‌توانم...امسال اما دوبار خواندم علاوه بر اربعین یک بار هم موقعی که زیر قبه الحسین نفس می‌کشیدم... تازگی ها به این رسیده ام که همین یک بار, ...ادامه مطلب

  • تغییر رو به بالا.

  • وقتی سن رشد بودم، یعنی مثلا راهنمایی و دبیرستان، وزن‌م حدودپنجاه‌و شش و پنجاه‌وهفت بود، قدم‌م مثلا حدوده یک و پنجاه و هشت و اینا... بعد که کم کم سن‌م بالاتر رفت  از میزان وزنم‌کم می‌شد در عوض باز قد‌م زیاد می‌شد که رسید به یک‌وشصت‌وپنج تا این‌که پام باز شد به دانشگاه، زندگی دانشجویی، جزء اون دسته از زندگی هایی هست که دائم باید بدویی، هی برو، هی بیا،هی با اون اوتوبوس با  مترو... از اون طرف‌م نهار ,تغییر,بالا ...ادامه مطلب

  • شباهتی که وجود ندارد.

  • به غیر از"م" اول ش هیچ شباهتی بین اسم مائده و مریم پیدا نکردم که بعضی ها هنوز که هنوزه با این که از دوستان قدیمی مامان هستن، به من می گن مائده...-_- ,شباهتی,وجود,ندارد ...ادامه مطلب

  • طوبا للغرباء

  • انجمن های حجتیه علاو بر این که حضرت آقا را قبول ندارند... معتقدند باید آن قدر ظلم و فساد را زیاد کرد تا آقا تشریف بیارند.... ...اما این ها عقاید حجتیه هاست... ما باید بپذیریم آقا آمدنی نیست.... آقا آوردنیست...به قول حاج آقا پناهیان آقا نعوذبالله چوب جادویی ندارند که بزنند رو ی یک چیزی آن چیز طلسم بش, ...ادامه مطلب

  • بار سنگین

  • ......گاہ بے دل و دماغ میڪندگاہ شور و شوقِ ڪار میشودعشق توهر دقیقہ اے بہ شیوہ اےدر نهانم آشڪار میشود......یا حضرت اما......إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّامریم/96 , ...ادامه مطلب

  • با کریمان...

  • ......گاہ بے دل و دماغ میڪندگاہ شور و شوقِ ڪار میشودعشق توهر دقیقہ اے بہ شیوہ اےدر نهانم آشڪار میشود......یا حضرت اما......إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّامریم/96 , ...ادامه مطلب

  • اخبات.!

  • بخش هایی از کتاب اخبات: اگر به کسی تنه بزنیم، می گوییم ببخشید، وقتی تخم مرغی از دست ما می افتد و می شکند ناراحت می شویم، اگر کفشی از ما گم می شود، مدام دنبالش می گردیم، ولی خودمان گمشده ایم، هستی ما گم شده است، نعمت های حق را گم کرده ایم و هیچ باکی نداریم و این گم کردن  را جزء بدهکاری و باخت های خو, ...ادامه مطلب

  • زن و باز یابی هویت حقیقی

  • هردفعه که کتاب های حضرت آقا را می خوانم، علاقه ام به ایشان چند برابر می شود، بس که طرز تفکرشان را دوست دارم. تفکری که همه جانبه است، روشن بینانه است، واقع بینانه است، تفکری به دور از نا عدالتی ...تفکری پر از عشق و علاقه...همه ی این ها را گفتم تا این یکی کتاب شان را معرفی کنم، کتابی که به نظر من خوان, ...ادامه مطلب

  • باشم و ...

  • بعد بیست سال، امسال اولین سالی بود که آقا لحظه ی سال تحویل دعوت کردند که در کنار حرم مطهرشان، سال را تحویل کنم، نمی دانم چرا سال تحویل امسال با سال های قبل برایم زمین تا آسمان فرق داشت؟...اصلا امسال برای من بوی عید نمی دهد، با این که دو روز گذشته است، ولی اصلا حس نمی کنم عید است... در ظاهر آرام آرام, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها