باشد خدا...

متن مرتبط با «شب بخیر به آلمانی» در سایت باشد خدا... نوشته شده است

تو را به همان خدا قسم

  • بسم رب الحسین دلم درد  دارد خیلی هم درد دارد.... از کجا شروع کنم؟ از کدامین درد بنویسم، که بالاتر از این درد باشد؟ درد دارد که جماعتی که دم از اباعبدالله می‌زنند و دم به دقیقه راجب هیئت رفتن یا نرفتن و برپا کردن بیرق حسینی اظهار نظر می‌کنند... ما در حدی نیستیم که بخواهیم به کسی بگوییم هیئت برود, ...ادامه مطلب

  • شبی که ماه کامل شد!

  • نشسته ام روی صندلی، دست هایم را به هم گره زده ام ... هرچه فیلم جلوتر می‌رود حس می‌کنم قلبم  تند تر می‌زند، بعد یک هویی از یک جایی به بعد بغض می‌گیرتم، بعدِ بعدِ بعد تر آن جا که مامانِ  از تلوزیون صحنه ی کشته شدن پسرش را می‌بنید، بغضم می‌ترکد و اشک هایم سرازیر می‌شود.. فیلم تمام شده ولی هنوز توی فکر فائزه و شهاب داستان هستم... , ...ادامه مطلب

  • جا به جا

  • فکر می‌کنم یک جایی از این دنیای بزرگ و عجیب جابه جا شده است، که من الآن دقیقا الآن در این تاریخ به دنیا آمده ام. من باید یک جایی بین تاریکی و روشنی، یاس و امید، خستگی و سرزندگی به دنیا می‌آمدمباید مثل, ...ادامه مطلب

  • خوش به حال شما که شاعری بلدید!

  • مثلا اگر قرار بو من بین تمام شغل های دنیا یک شغل را انتخاب می کردم ، شاعر بودن را انتخاب می کردم....فقط حیف، حیف که شاعر بودن را نمی‌شود انتخاب کرد، شاعر بودن باید انتخابت کند، بعد بهت یک عدد حس و ذوق, ...ادامه مطلب

  • پانزدهم بهمن...

  • هرسال ایام فاطمیه  مشهد هستیم ...پای سخنرانی ها و جلسات استاد"ق" اما امسال ...بالافاصله بعد تمام شدن امتحان ها به اصرار "مامان" بیشتر البته...من هم تهران رفتم...بیشتر بیشتر به خاطر نزدیک بودن تولد مائده... و بیشتر تر به خاطر سفر کیش... و به خاطر تعطیلی های بین ترمی... اما...اگر بگویم امسال یکی از سخت ترین ایام فاطمیه عمرم بود دروغ نگفته ام...من به مشهد خو گرفته ام...کنار امام رضا بزرگ شد‌ه‌ام... هرسال کنار بیرق های پرچم های عزاداری مادر نفس کشیده‌ام... کنار سیاه واژه های روی پرچم مردم و زنده شده‌ام... به  استاد"ق" که روضه را خیلی باز نمی کرد...کافی بود تا یک واژه مثل...ِ مثلِ ...ما...دَ..ر .... را به کار می برد برای این که روضه جان بگیرد...همه حالشان از این رو به آن رو شود...مثلا کافی بود بگوید...دَر...دَر...تا همه به سر و صورت‌شان بزنند واژه ی مادر ها ی بر سر زبان ها بلند شود... امسال اما رفتیم روضه های اقدسیه...اقدسیه مسیرش تقریبا نزدیک است...خیلی خوب بود ...خیلی...خصوصا با وجود حاج امیر عباسی..ولی میگرتش...مثلا وقتی یک ذاکر دیگر به شرح تمام وقایع می‌پردازد..مثلا مو به مو برای این که گریه کن ها را به گریه بیندازد تمام ماجرا را تعریف می‌کند.. و ... امسال یکی از سخت ترین ها بود... که روضه برایت فرصت نفش کشیدن هم نمی گذاشت... ببخشید که نبودم... نمی‌شد که باشم...نشد که باشم..., ...ادامه مطلب

  • نه بهمن

  • فعلا تعطیل شد: ) تا 9 بهمن، زمان اتمام امتحان هایِ جان: )یاعلی, ...ادامه مطلب

  • به جای تو...

  • خدایا، هرچه را دوست داشتم، از من گرفتی، به هرچه دل بستم، دلم را شکستی. به هر چیزی که عشق ورزیدم، آن را زائل کردی‌. هر کجا که قلبم آرامش یافت، تو مضطرب و مشوشش نمودی. هر وقت که دلم به جایی استقرار یافت، تو آواره‌‌ام کردی. هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور نمودی...تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم، فقط تو را بخواهم تو را بخوانم، تو را بجویم، و تو را پرستش کنم... کتاب نیایش ها ، شهید چمران... , ...ادامه مطلب

  • _بدون بهانه_

  • بعله تا امروز که آقا حسین _گلِ خاله_ مشد بودند نمی‌شد درس خوند، از امروز که دیگه رفتن تهرون هیچ بهونه ای وجود نداره برای درس نخوندن.تفریح و درس نخوندن بسه! بریم یکم درس بخونیمبلکن رستگار شویم. , ...ادامه مطلب

  • تغییر رو به بالا.

  • وقتی سن رشد بودم، یعنی مثلا راهنمایی و دبیرستان، وزن‌م حدودپنجاه‌و شش و پنجاه‌وهفت بود، قدم‌م مثلا حدوده یک و پنجاه و هشت و اینا... بعد که کم کم سن‌م بالاتر رفت  از میزان وزنم‌کم می‌شد در عوض باز قد‌م زیاد می‌شد که رسید به یک‌وشصت‌وپنج تا این‌که پام باز شد به دانشگاه، زندگی دانشجویی، جزء اون دسته از زندگی هایی هست که دائم باید بدویی، هی برو، هی بیا،هی با اون اوتوبوس با  مترو... از اون طرف‌م نهار ,تغییر,بالا ...ادامه مطلب

  • شباهتی که وجود ندارد.

  • به غیر از"م" اول ش هیچ شباهتی بین اسم مائده و مریم پیدا نکردم که بعضی ها هنوز که هنوزه با این که از دوستان قدیمی مامان هستن، به من می گن مائده...-_- ,شباهتی,وجود,ندارد ...ادامه مطلب

  • به دل نشسته 3.

  • به دل نشسته 3 حضرت برادر برام فرستادن : )که من عاشق شم: ) متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. , ...ادامه مطلب

  • غریبه!

  • ......گاہ بےدل و دماغ میڪندگاہ شور و شوقِ ڪار میشودعشق توهر دقیقہ اے بہ شیوہ اےدر نهانم آشڪار میشود......یا حضرت اما......إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّامریم/96 , ...ادامه مطلب

  • به دل نشسته2.

  • ......گاہ بے دل و دماغ میڪندگاہ شور و شوقِ ڪار میشودعشق توهر دقیقہ اے بہ شیوہ اےدر نهانم آشڪار میشود......یا حضرت اما......إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّامریم/96 , ...ادامه مطلب

  • از این رو به آن رو...

  • چند روز پیش به اتفاق  استاد بزرگوارمون رفته بودیم کتابخانه تخصصی امیر المومنین علی (ع)... اولین بار بود می رفتیم...کتاب خانه ای که تمام کتاب هایش اختصاص به مولا علی(ع)داشت...  صاحبش داشت برایمان از تاسیس این کتاب خانه توضیح می داد...از این که با چه امکاناتی...تاسیس ش  کرده است و.... برایم خیلی جالب, ...ادامه مطلب

  • پیش به سوی سفر...

  • ...الحمدالله ...امروز خیلی شیک نرفتم دانشگاه ...در عوضش با بچه ها داریم می رویم مسافرت دانشجویی... از پارسال تا امسال چهارمین یا پنجمین سفری هست که بدون مامان دارم می روم مسافرت... پ ن: در انتظار نرجس و فاطمه سادات... : ))) , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها