نشسته ام روی صندلی، دست هایم را به هم گره زده ام ... هرچه فیلم جلوتر میرود حس میکنم قلبم تند تر میزند، بعد یک هویی از یک جایی به بعد بغض میگیرتم، بعدِ بعدِ بعد تر آن جا که مامانِ از تلوزیون صحنه ی کشته شدن پسرش را میبنید، بغضم میترکد و اشک هایم سرازیر میشود.. فیلم تمام شده ولی هنوز توی فکر فائزه و شهاب داستان هستم... , ...ادامه مطلب
به غیر از"م" اول ش هیچ شباهتی بین اسم مائده و مریم پیدا نکردم که بعضی ها هنوز که هنوزه با این که از دوستان قدیمی مامان هستن، به من می گن مائده...-_- ,شباهتی,وجود,ندارد ...ادامه مطلب
سرشو از پشت دیوار اورده بیرون چشمام برق می زنه می بینمش، یه لبخند عمیق می زنم بهش، دستمو باز می کنم میگم : بیا اینجا ببینم ، بدو خاله. منو نمیشناخت و منم نمی شناختمش، باورم نمی شد، بدو بدو کرد خودشو پرت کرد تو بغلم، وقتی بغلش کردم فشارش دادم و بوسش کردم، بعد گذاشتمش رو پام، بهش می گم: خاله اسمتت چیه؟: ))) دو سالشم شاید نشده باشه، هیچی بلد نیست ولی اسمشو بلده میگه : علی. همین طور که رو صندلی نشستم, ...ادامه مطلب
خیلی غم دارد این غروب جمعه ی دل گیر لعنتی...آخرین جمعه ی رجب المرجب هم دارد می گذرد... حالا دیگر جمعه ی بعدی شعبان است... اما دیگر دعا های ما استجابت نمی شود....غربت آقا دارد بیداد می کند... کوچه ها ، خیابان ها بوی آقا نمی دهد...دوستی هامان...سفره ها...ازدواج ها...بچه داری ها...عروسی ها...خونه ها..., ...ادامه مطلب
خونه ی ما خیلی آرام است ...خیلی ساکت...خیلی بی سر وصدا ... به این خاطر که ماه مان بیش تر مواقع خونه نیست، بابا هم به مراتب از ماه مان بیشتر است در خونه، اما وقت هایی هم که خونه ست سرش گرم کار های خودش است، این وسط من هم یا دانشگاهم، یا وقت هایی هم که در خونه ام سرگرم با کتاب هایم هستم، یا درس هایم, ...ادامه مطلب
شب بخیر از امشب میخوام مثل ادم از ساعت1 زود تر بخوابم,شب بخیر,شب بخیر کوچولو,شب بخیر ایران,شب بخیر دوستان,شب بخیر عاشقانه,شب بخیر به انگلیسی,شب بخیر به آلمانی,شب بخیر عشقم,شب بخیر زیبا,شب بخیر عارفانه ...ادامه مطلب