همین بس که...

ساخت وبلاگ

از کرامات خواهر زاده... همین بس که...

مثلا ی تسبیح تربت دارم که کیپ دستمه... عادت دارم شبا قبل خواب دور دستم بندازم...گاهی هم برای بیرون رفتن...زیر استین م قایمش می کنم....

صبح ها هم که بیدار میشم...میگذرامش زیر بالشتم، بیشتر مواقع...

ازکرامات شان همین بس  که رفتم، دیدم حضرت عشق مون جای تخت ایستادن و از زیر بالشت کشیدن ش... حالا نخور کی بخور... و این گونه بود تسبیح خاله جان را به گل تبدیل کرده بودند و نابود شده بود.......

از کرامات دیگشون...

این که هر موقع نماز می خونم دقیقااااا، این طرف  و ان طرف فرش را ولش می کند و دو دستی می چسبد به سجاده ی خاله جان....و دقیقا روی سجاده باید بشیند...مورد داشتیم خاله جان نماز ش را نفهمیده چه خوانده....بس که از سر و کولش موقع نماز بالارفته...

باشد خدا......
ما را در سایت باشد خدا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cgoleyassf بازدید : 171 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 11:59