فقط جان!

ساخت وبلاگ

حالم بد است ، خراب است ...انگار ی بغض وسط گلویم گذاشته اند ، که این بغض دست دارد ...

و داردگلویم را از درون فشار می دهد...

....

روضه ی مادر شنیدن فقط و فقط جان می خواهد...یک جان پر تحمل...

وگرنه ادمیزاد است دیگر ، روحش تحمل ندارد ، می شکند...

امروز ساعت چهارو نیم رسیدم خونه ، مامان زنگ زدن گفتن مریم جان مامان ساعت 6:20اگه می خوای بیای هیئت، خودتو برسون فلان جا که منم کارم اون موقع تموم میشه بیام دنبالت  دیر نشه و راه نزدیک تر بشه..

وقتی رسیدم خونه، خستگی از سر و رویم می بارید صبحش از 6:30بیدار شده بودم ....

ولی با همه ی خستگی ها نتوانستم از روضه ی مادر دل بکنم...

ولی .... 

ولی ... حس نمی کنی ماجرا مال سال ها پیش است ...حس می کنی همین امروز اتفاق افتاده است...

خدایا ...

برسان منتقم را....



باشد خدا......
ما را در سایت باشد خدا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cgoleyassf بازدید : 175 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 21:33