از آن جمعه ها

ساخت وبلاگ
این جمعه از آن جمعه هایی ست که از نظر دل گیری رد خور ندارد...
...
روز های جمعه دل گیر است... اما این جمعه دل گیری ش مضاعف است...
این جمعه مدینه دیگر فاطمه ای ندارد ... دیگر علی، زهرایی ندارد...
نمی دانم قلب حضرت شان این روز ها چگونه زده است از غربت جده ی شهیده اش...
اصلا نمی دانم چشم هایش را چه غمی گرفته است از فراق جدایی بین فاطمه(س)و علی(ع) اجداد مطهرشان...
همش احساس می کنم .... آقا باید این جمعه تشریف میاوردن و انتقام مادر شهیدشان را می گرفتن... انتقام روضه های نخوانده برای مادر به خاطر تقیه و حفظ وحدت...
واقعتیش این است که ما نفهمیدیمش ... وگرنه باید برای جده ی غریبشان خون گریه می کردیم...برای غربت علی(ع) که تا الان ادامه دارد...
ما نفهمیدیمش و گرنه مثل کسی که مادر از دست داده است باید برای مظلومیت مادرحقیقی مان گریه می کردیم...

نفهمیدیمشان و گرنه باید صبح و ظهر و شب برای امدنش دعا می کردیم...
نفهمیدیمشان و گرنه حتی روزمرگی ها هم نمی توانست از یادمان ببرتشان...
این روز های آخر اسفند انگار غربت هایش تجدید می شوند...بس که همه در فکر خریدن و خانه تکانی و نو شدن و ...هستند
روز های بهاری با همه ی قشنگیش، انگار یک نفربیشتر فراموش می شود، آن قدر که همه در فکر مسافرت و عیدی دیدن  و عیدیرفتن هستند...و...
برایت آل یاسین می خوانم..
گل نرگس!
... شوق آمدن نداری آقای تنهایی ها
..
روز های مان تو را کم دارد...
عید بدون تو برای ما از هر عید دیگری بد تر است...
عید ما روز آمدن شماست
...


رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ... 
مثل...مثل نبودن آقایمان...
...



باشد خدا......
ما را در سایت باشد خدا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cgoleyassf بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 14:06