باشم و ...

ساخت وبلاگ
بعد بیست سال، امسال اولین سالی بود که آقا لحظه ی سال تحویل دعوت کردند که در کنار حرم مطهرشان، سال را تحویل کنم، نمی دانم چرا سال تحویل امسال با سال های قبل برایم زمین تا آسمان فرق داشت؟...
اصلا امسال برای من بوی عید نمی دهد، با این که دو روز گذشته است، ولی اصلا حس نمی کنم عید است...
در ظاهر آرام آرامم، می خندم، لبخند می زنم، با خانواده می روم بیرون، ولی از درون انگار دلم می خواهد کنده شود، دلم تنگ است، ....همین...
دیگر نه برای رفتن به خانه ی اقوام ذوق می کنم، نه با لباس های نو،  حالم خوب می شود، نه با عیدی گرفتن، نه با مسافرت رفتن، نه با فیلم دیدن، تلوزیون دیدن،با هیچ چیز هیچ چیز... ...هیچ چیز به طول مطلق حالم را خوب نمی کند...
فقط دلم می خواهد ساعت ها بنشینم و مناجات های چمران با معبودش را بخوانم،... شاید بتوان کمی از دل تنگی هایم تسکین پیدا کند....
یا شاید هم بروم زیر قبه مولایم حسین و از این تنگ جدا شوم و وصل شوم به دریا ی حسین(علیه السلام)...
یا شاید هم باید می رفتم اردوی جهادی، تا ....
از درون دلم می خواهد جاری شوم....قلبم دلش می خواهد جدا شود...اما چه کنم محکومم به صبر،  صبر بر این دنیای زود گذر، بر این محل قفس روح، بر این ...
محکومم به این که باید انرژیم را بگذرام برای دیگران، باید خسته نشوم...باید هر روز از روز قبل پر انرژی تر باشم...
محکومم به این که صبر کنم، صبر کنم بر انتظار آقای غریبم، و...
..محکومم به این که تحمل کنم...
محکوم به این که هر روز کتاب های بیشتری بخوانم و حسرت هایم بیشتر...
محکومم به این که باشم و بغض های گلویم را نگه دارم برای معبودم...
باشم و لبخند بزنم...
باشم و غممم را در سینه پنهان کنم...


باشم و ...
باشم و...
خدایا.... 
ما را به آن نقطه ی وجودی خودت وصل کن...ما را برسان به خود خودت... به خودت وصل مان کن...
خدایا ما را در زمره ی شهیدان راهت قرار بده... همان کسانی که برای رسیدن به تو از تمام خواسته هایشان گذشتند...

إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ...




باشد خدا......
ما را در سایت باشد خدا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cgoleyassf بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1396 ساعت: 19:36