کفن پوش برایت...

ساخت وبلاگ

این تصویر را دوست دارم !

بهم حس خوبی میدهد! اصلا خون را در رگ هایم جاری می کند...

اصلا نمی دانم چرا از یک جایی به بعد ظهور، انتظار، فرج، اقای غریبمان، یادمان رفت...از یک جایی به بعد فقط نیمه های شعبان یادش بودیم!...از یک جایی به بعد فکر کردیم دیگر نمی آید، اگر هم بیاید آن قدر ها دیر می آید که ما نیستیم...از یک جایی به بعد اقا را در اولیت های آخرمان قرار دادیم...حرف های دوستانمان،فضای مجازی ها، تلگرام ها، اینستاگرام ها، دانشگاه هایمان، و ....برایمان مهم تر شدند...

از یک جایی به بعد فکر کردیم یک آقایی هست و هر موقع  تقدیر خداوند باشد می آید پس دعا کردن فایده ندارد...

فک کردیم آقا بر احوال ما آگاه نیست...چند وقت پیش که داشتم میرفتم حرم بنری در حرم نظرم را جلب کرد که این چنین بر روی آن نوشته بود ((ما بر احوال و اوضاع شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع و احوال شما بر ما مخفی نیست!))...پس چرا یادمان رفت وفتی داریم گناهی انجام می دهیم به قلب آقای غریبمان نمی رسد...

چرا هر کاری کردیم برای ریا کردیم...چرا نفهمیدیم به قلب اقایمان میرسد و از ما خشنود می شود اندکی...

...

چرا از یک جایی به بعد بریدیم!...چرا دیگر باورمان شد نمی آید...

چرا یادش نمی کنیم...چرا قلبش را خون می کنیم؟!...چرا نبودنش برایمان عادت شد؟...چرا برای ظهورش دعا نمی کنیم؟!...

به راستی چه فرزندان خلفی هستیم ما؟! که قلب پدرمان را با قساوت تمام میشکانیم و عین خیالمان نیست...

به امید آن روز که برایت کفن پوش شویم ...اقا...

یا صاحب الزمان..

برایت آل یاسین زمزمه میکنم...

برچسب: عاشقانه های انتظار

باشد خدا......
ما را در سایت باشد خدا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cgoleyassf بازدید : 201 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 21:44