در خیلی ها...

ساخت وبلاگ

یک. کتف چپ م به شدت درد میکند. دردش میپیچد توی تنم و این چندخط را مینویسم

دو. به خدا درد دارد این همه کثافت. به خدا من بچه مذهبی هم دیگر خسته شدم از دیدن مذهبی هایی که درونشان لجن زار معایب است و بیرون شان محاسن. امام صادق اینها با امام صادق ما فرق دارد که میفرماید «لا تکونوا علینا شینا» یا امام اینها هم هموست؟! شما به ما منسوب هستید پس مایه خجالت ما نباشید

سه. درد دارد که دیگران حالا دیگر دارند به همه ما میخندند. درد دارد که چادری است ولی دارد زیر چادرش هزار کار میکند که آن دیگران چون به خلوت میروند هم دیگر این کارها را والله نمیکنند

چهار. خیلی درد دارد که سردار رییس پلیس را در مهمانی غیر اخلاقی دستگیر میکنند. خیلی درد دارد که مسئول فلان کمپین حجاب و عفاف را در بدترین موقعیت غیرعفیفانه میبینم. قاری قرآن را ... که را که را ... چرا ماها انقدر بدتر از همه ی بدها شده ایم؟

پنج. درد دارد وقتی میبینی پشت این چهره های معصوم این همه هیولا تکثیر شده. چرا ما انقدر بد شده ایم؟ چه مان شده؟ چرا دیگر رنگ رخساره، محاسن، چهره نورانی، اثر سجود نشان دهنده هیچ چیز در آدم ها نیست؟ (این جا این آخرها بنویسم شاید کمتر دیده شود: چرا اینقدر بی حیایی زیاد شده؟ چرا اینقدر راحت همه سکسی اند، میبینند، جستجو میکنند، سعی می کنند قایم کنند اما سیو میکنند، سوتی میدهند، چطور پس همچنان هیئتی ام هستند، با نظام اند، اهل ظواهر اند؟)

شش. درد ِ یکی از روضه های امسال محرم همچنان هر روز در تنم هست. اینکه امام حسین(ع) را بروبچه های «هیئت محبین حسین جان کوفه» کشتند و تکه تکه کردند. هیئتی های بی حیا، نماز شب خوان های بی حیا، «من اثر السجود» های بی حیا.. لابد چادری های بی حیا هم سنگ زدند، خانم جلسه ای های سلسله جلسات تدبر در قرآن زینبیه هم کل کشیدند. مذهبی های سکسی هم غارت کردند و در فکر به کنیزی بردن بودند

هفت. به خدا درد دارد که این خانم دارد تن فروشی میکند، هربار شونزده هزار تومان، هر وقت هم شیرخشک بچه اش تمام میشود این کار را میکند و با پولش میرود برایش میخرد. به خدا درد دارد میروی بازدید خانه آن خانم مسن برای اینکه اگر واقعا نیاز دارند بخاری بدهی بهشان، میبینی خودش را آماده کرده که از هرحیث در اختیارت باشد، که بچه اش شب تا صبح نلرزد

هشت. آبروی دین را بردیم. آبروی امام صادق را بردیم. آبروی نظام اسلامی را بردیم. آبروی خمینی را بردیم. منافق پروری کردیم و نفهمیدیم. تهیه کننده صدا و سیمامان آن شد فیلمسازمان آن شد مسئول فرهنگی مان آن شد مداح مان آن شد

صهیونیست مسلمان کشت و ما مسلمانی را کشتیم. در خیلی ها..

.

 متن از : آقای محمد رضا موذن زاده

باشد خدا......
ما را در سایت باشد خدا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cgoleyassf بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 14:06