زن‌آقا

ساخت وبلاگ

اشکال دارد آدم در مهمانی هایی که بزرگ تر ها حرف‌های کسل کننده می‌زنند و هیچ هم سن و سالی ندارد، یک کتاب توی کیف‌‌ش داشته باشد برای این مواقع؟

اما درباره ی این کتاب :

اگر دلتان خواسته برای یک با هم که شده زندگی در کنار مردم ساده نشین روستایی آن هم هزاران کیلومتر آن طرف از شهرتان را تجربه کرده باشید، همین الآن می‌توانید کتاب زن آقا را بردارید تا با خاطرات زهرا کاردانی این حس را تجربه کنید.

کتاب زن آقا روایت های یک بانویی است که با بچه ها و همسر طلبه‌‌اش  برای تبلیغ در  ماه رمضان فرستاده شده اند به منطقه ای روستایی نشین  که برای رفتن به آنجا باید هزاران کیلومتر طی کرد.


نوشتن از مشکلات زندگی در کنار مردمی  که در عین مهمان نوازی و خون گرمی هنوز که هنوز است  برای دوای دردهایشان به دعاها و دوا های کَل مراد بیش تر اعتقاد دارند تا قرص استامینوفن و رفتن به دکتر، مردمی که نبوسیدن دست طرف مقابل را نشانه ی متکبر بودن می‌دانند و با مشکل قحطی آب به راحتی برای چند روز کنار ‌می‌آیند، و اعتقادات جدید دیگر،  شاید  بتواند شما را با زندگی در کنار مردم خون گرم روستایی آشنا کند و از مشکلاتی که ممکن است بر سر راه یک طلبه ی جوان  قرار گرفته باشد آگاه کند

این کتاب با نثر شیرین و لطیفی که دارد حتما می‌تواند شما را تا پایان کتاب همراهی کند.

بخشی از کتاب :

_ها؟ چی شده، زن آقا؟ مثل مهتاب شدی!

خودم را رها کردم روی تخت کنار حیاط و قصه‌ها را تعریف کردم. دزدیده شدن یکی از بچه‌های محل توسط جن‌ها، داستان مجلس عروسی جن‌ها توی زیرزمین خانه کل رضا، شکستن سرِ بچه معصوم...

حرف‌ها مثل مورچه‌ها از دهانم بیرون می‌ریختند.

حال خودم را نمی‌فهمیدم. دست‌هایم چنگ مانده بودند. شاگل دوید توی آشپزخانه و برگشت. یک پَر نمک ریخت توی دستم:

_زبون بزن. دلت محکم می‌شه...


باشد خدا......
ما را در سایت باشد خدا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cgoleyassf بازدید : 165 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:21